فلسفه خلقت

علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی
خداوند وجودى بى نهایت است و همه‏ى کمال‏ها را دارا ست و آفریدن (ایجاد کردن) فیض است و خداوند فیاض است. کمال فیاضیت او اقتضا مى‏کند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است؛ یعنى هدف و چرایى آفرینش در فیاضیت اوست. از آن جاکه صفات ذاتى خداوند خارج از ذات او نیست مى‏توان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است. برای روشن شدن به موضوع توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد: ۱٫ خداوند متعال به مقتضاى این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزى نیست، هیچ محدودیتى و نقصى ندارد و همه‏ى کمال‏ها را داراست. ۲٫ از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «و عطاى پروردگارت منع نشده است». [۱] [1] خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیه‏ى خودش، هیچ محدودیتى ندارد، پس هر جا که عطا نمى‏کند، به دلیل محدودیت پذیرنده‏ى عطاست، نه عطا کننده،و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا مى‏شود. ۳٫ هر خیرى و کمالى ناشى از وجود است و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم. مثلاً علم، خیر و کمالاست و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، کمال و خیر است. پس معلوم مى‏شود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى عدم است. ۴٫ با توجه به مقدمه ی سوم مى‏توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق مى‏شود. پس لازمه‏ى فیاض بودن آفریدن است. به عبارت دیگر، اگر چیزى لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه بهخیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب مى‏شود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه مى‏گیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ مى‏دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است. ۵٫ صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخى و شیرینى صفت آن است. این سرخى و شیرینى ،خارج از ذات سیب است. سیب مى‏تواند به جاى این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقى بماند. بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامى عمیق است که مى‏توانید در علم کلام در بحثتوحید صفاتى مطالعه کنید. آنچه در این جا براى ما مهم است، این استکه فیاض بودن – که علت غایىآفرینش است – عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیمگفت: چون خداست. پس علت غایى در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که مى‏گویند: علت غایى و علت فاعلى در افعال خداوند، متحد است، [۲] [2] و شاید بتوان همین معنا را ازبرخى آیات قرآن، [۳] [3] و نیز: «الیهیرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده مى‏شود، [۴] [4] استفاده نمود. [۱] [5] اسراء، ۲۰٫ [۲] [6] ر.ک: طباطبائى، محمد حسین، المیزان، ج ۸، ص ۴۴؛ مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، ج ۱، ص ۱۵۴٫ [۳] [7] بقره، ۲۱۰؛ آل عمران، ۱۰۹؛ انفال، ۴۴؛ حج، ۷۶؛ فاطر، ۴؛ حدید، ۵٫ [۴] [8] هود، ۱۲۳

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده در تاريخ جمعه 4 اسفند 1391 توسط ALI