علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی

 

من به دیده چشم نگشته ام عاشق*
که دیده ببندمو از آن شوم فارق *
آری علی"ازمذهب رندان به اینجا رسیده ای *
پس رندانه برو که غیر از وصال نیست تو را لایق


نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1398 توسط ALI

پیشگویی های شاه نعمت الله ولی

در نیمسال گذشته، یکی از دانشجویانم ، مجموعه اشعار شاه نعمت الله ولی را که از اینترنت پیرینت کرده بود ، به من ارائه کرد. با بررسی آن و مراجعه به اسانید معتبر، دانستم که متأسفانه افراد سودجو و فاسد، با تحریف و جابجا کردن ابیات وی، اغراض سیاسی خود را دنبال کرده اند. لذا تصمیم گرفتم که اشعار وی را آنگونه که هست در وبلاگ خود منتشر نمایم بدون آنکه موضع خاصی نسبت به آن داشته باشم. البته برخی ابیات غیر مهم را حذف کرده و بجای آن نقطه چین نهاده ام.

از باب مقدمه می گویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و95 سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد 14 مجموعه آثار خود؛ صفحه 577 او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده اند که نسب به علی (ع) می برد. پیش بینی های او شامل وقایع دوران صفویه و بعد از آن می شود و اهمیت آن از این جهت است که صفویه، قرنها پس از مرگ او به قدرت رسیده اند.



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 7 اسفند 1392 توسط ALI



نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 4 دی 1392 توسط ALI
  •  دوباره باز خواهم گشت نمی دانم چه هنگام ، از کدامین راه ولی یکبار دیگر ، باز خواهم گشت و چشمان تو را ، با نور خواهم شست و از عرش خداوندی ، شما را هدیه هایتازه خواهم داد به لب های فرو بسته ، امید خنده خواهم داد به دیوار حریم عشق ، یکبار دگر ، من تکیه خواهم زد به گندم ، من حدیث نو شکفتن ، یاد خواهم داد به شمع روشن محفل ، رموز همنشینی با پر پروانه را ، من یاد خواهم داد گل نرگس به دشت مهربانی ، هدیه خواهم برد کمرهای خمیده از شقاوت ، راست خواهم کرد برای فهم زیبایی ، دوباره واژه خواهم ساخت دوباره مزه لبخند را ، من بر لبان خشک خواهم راند نگاه مهربانانه ، امید گرمی خانه رسوم عشق ورزی را ، دوباره زنده خواهم کرد برای قفل لب هاتان ، برای فتح دل هاتان ، کلید تازه خواهم داد برای سر نهادن ، تا سحر بگریستن ، آنک هزاران شانه خواهم داد به مردم بانگ خواهم زد: هلا ای عاشقان خسته نومید ، به پیش آرید دفترهای مشق زندگانی را که من سر مشق های تازه خواهم داد برای صبح فردا ، مشقتان این است هزاران بار بنویسید ، آزادی ، محبت ، عشق و یکصد بار بنویسید ، انسان بنده حق است و بنویسید ، رنگ آسمان آبی است.


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1392 توسط ALI

برمبنای روایات تاریخی ونوشته مورخین و نویسندگان متقدم مانند طبری، حمزه اصفهانی، یعقوبی، ثعالبی، بلعمی، ابن اثیر و... شهردارابگرد توسط دارای بزرگ که در ادبیات پهلوی و اسلامی از وی به نام داریوش بزرگ یادشده ایجاد می‌شود و فردوسی شاعر نامور ایران دراین باره می‌گوید:

چو بگشاد داننده زآن آب بند   یکی شهر فرمود بس سودمند
بفرمود کزهند وز رومیان   بیارند کارآزموده ردان
چو دیوار شهر اندر آوردگرد   ورا نام کردند دارابگرد
یکی آتش افروخت از تیغ کوه   پرستیدن آذر آمد گروه
ز هرپیشه‌ای کارگر خواستند   همه شهر ازایشان بیاراستند

 

شهر قدیم دارابگرد دردوران هخامنشیان منطقه‌ای آبادان و پررونق بوده‌است. ظاهراً این منطقه تحت حکومت آریامنه قرار داشته‌است. در دوران سلوکیان و اشکانیان ولایت دارابگرد دارای حکومت نیمه مستقلی بوده که پادشاهان آن از حاکم پارس اطاعت می‌کرده‌اند. نام آخرین امیر دارابگرد در عصر اشکانیان پیری یا تیری بوده‌است و اردشیر بابکان سرسلسله ساسانیان در نزد وی پرورش می‌یابد.



نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392 توسط ALI
دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سپیدم احترامم را نگهدار سیلی نزن من با كسی دعوا ندارم باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی من هیچ كس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم این چند وقته از در و دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایت جا ندارم تا گیسوانم را ز دستانت درآرم غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم كه پس دادند هر دو گوشوارم گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق را به هر آوا ندارم در پیش پایم نان و خرما پرت كردند كاری دگر با شام و شامی ها ندارم با ضربه پا، دنده هایم را شكستند كی گفته من ارثیه از زهرا ندارم نشناختم بابا تو را تغییر کردی امشب دگر راهی به جز افشا ندارم دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سپیدم احترامم را نگهدار سیلی نزن من با كسی دعوا ندارم باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی من هیچ كس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم این چند وقته از در و دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایت جا ندارم تا گیسوانم را ز دستانت درآرم غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم كه پس دادند هر دو گوشوارم گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق را به هر آوا ندارم در پیش پایم نان و خرما پرت كردند كاری دگر با شام و شامی ها ندارم با ضربه پا، دنده هایم را شكستند كی گفته من ارثیه از زهرا ندارم نشناختم بابا تو را تغییر کردی امشب دگر راهی به جز افشا ندارم

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 آذر 1392 توسط ALI

همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به خدا قسم که کس را ثمر آن قدر نبخشد که به روی مستمندی در بسته باز کردن



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 آذر 1392 توسط ALI
امام علي (ع): رشوه خواری در میان مردم رواج یابد، دین را به دنیا بفروشند ،نابخردان را بر کارها بگمارند ، زنان را در مسائل اجتماعی و شخصی طرف مشورت خود قرارادهند ،زنان با مردانشان به جهت حرص دنیا در کار تجارت شرکت کنند، هنرپیشه های آوازه خوانتربیت کنند، زنها بر مرکب سوار شوند(مانند اسب ها و اتومبیل و...) از لحاظ لباس و قیافه زنان شبیه مردان ومردان شبیه زنان شوند و دران زمان شرابهای مست کننده رابا تغییر نام مصرف کنند(مانند:ابجو،عرق ،ویسکی ،کنیاک و...) ومردان لباس حریر بپوشند و جوانان سر برهنه راه روند و صورتهای خود را صاف وصیقلی کنند و موها را از بیخ بزنند و گردنبند های طلا بپوشند و لباس تنگ بپوشند و جامه نازک بپوشند به طوری که زیر لباسشان معلوم باشد و.. امام جعفر صادق(ع): وقتی دیدی علنا شراب خمر شود وافرادی که از خداوند نمی ترسند مجلس شراب را رواج دهند و دیدی که کسی مردمرا به امر به معروف ونهی از منکر دعوت کنند و در بین مردم ذلیل شود و دیدی فعل حرام را حلال وحلال را حرام بدانند ودیدی که اهل ایمان درمقابل منکرات جز با قلبشان توان انکار ندارند و دیدی زنها بر مردان غلبه شوند و برخلاف رضای شوهرانشان عملکند و مردانشان را از لحاظ زندگی اداره کنند ودیدی گناه در میان اجتماع اشکار شود و مردم هم انها را می بییند ولی جرات بر منعندارند و دیدی غیبت را سخنی دلچسب می دانند ودیدی مردم طرفدار کسی هستند که قدرت دست اوست و دیدی به کسانی کهامر به معروف ونهی ازمنکر می کنند می گویند به تو مربوط نیست ودیدی در میان مردم و محافل عمومی تنها نسبت به اغنیا و ثروتمندا ن احترام شود و دیدی که فرزندان احترام پدر ومادر را بهجا نمی اوررند و انها را تحقیر می شمارند و بدترین حالت را والدین دارند در نزد فرزندانشان و دیدی که موذن برایاذان و نماز گزار براینماز پول طلب کنند ودردیدی منبریان خود به حرفهایشان عمل نمی کنند وشنیدن اواز برای مردم سهل اما شنیدن ایات قران سنگین باشد و ..

نوشته شده در تاريخ شنبه 5 اسفند 1391 توسط ALI
به تازگی صداهایی از جهان غرب شنیده می شود که برلزوم جدایی دختر وپسرازیکدیگر درهنگام تحصیل وآموزش تأکبد دارد که این ضرورت حتی اولین دوران تحصیل را نیز دربرمی گیرد واین همان چیزی است که دین مبین اسلام ما را به آن دعوت کرده است ... روزنامه Daily mail مقاله ای به چاپ رسانیده در مورد ضرورت جدایی فرزندانازیکدیگردر دوران آموزش ابتدایی؛ درحالیکه سالهای مدیدی بود که جهان غرب برلزوم مساوات بین دو جنس مؤنث ومذکرتأکید داشت وایندرحالی است که خداوند حکیم درآیه 36 سوره آلعمران می فرماید: " ومذکرهمچون مؤنث نیست " حال جهان غرب پس ازاینکه یقین حاصل کرده است که مرد همچون زن نیست به راه و روش قرآن بازگشته است . اخیرا با روشی دانشمندان اطلاعات متفاوتی را دردو جنس مخالف مورد بررسی قراردادند به این نتیجه رسیدند که تمرکز حواس کودک درزمانیکهبا کودکان همجنس خودمی باشد بیشتراست؛ یعنی اینکه درآموزش پسربچه ها دریک کلاس ودختربچه ها درکلاس دیگری باشند وبه همینترتیب عملکرد آنان ازنقطه نظرعلمی بالاترمی رود . دکترلئونارد ساکس با تألیف کتابی درمورداین مسأله کوشید تا ثابت کند که آموزش درمحیط مختلط سودمند نیست چراکه روح رقابتوفرصت های ابداع ونوآوری را کاهش می دهد وبه همین دلیل لازم است که دختران وپسرانازمراحل اولیه آموزش درقبل ازمدرسه یعنی ازسن 5 سالگی ازیکدیگرجداشوند ؛ زیرا سرعت یادگیری دختروپسر وهمچنین سرعت رسیدن به سن بلوغ درآنان مختلف است. تحقیقات فراوانی وجوددارد که تأکید می کنند جداکردن دختران وپسران به عنوان یک عمل ایده آل درتربیت مطرح می باشد والبته این عمل جداسازی فقط مختص آموزش وتربیت نیست بلکه در مورد خواب یا حتی درزندگی به صورت عمومی مطرح می باشد زیرا نحوه ی عملکرد مغزمرد با مغززن متفاوت است واینجاست که تعالیم دین اسلام رابه یاد می آوریم مبنی برلزوم جداکردن دختران وپسرانازیکدیگردرامرآموزش وحتی درخواب . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دراین مورد می فرماید : "بسترهای خواب آنان راازیکدیگر جدا کنید" البته دین مبین اسلام فقط به این اندازه اکتفا نمی کند بلکه ما را امرمی نماید به اینکه حتی نگاه خود رانیز از جنس مخالف (نامحرم) کوتاه کنیم چراکه این کاربرای پاکی وطهارت ما بهتراست . خداوند بلندمرتبه درآیه 30 سوره مبارکه نورمی فرماید : " (ای رسول) به مردان مؤمن بگو که نگاه های خود را(ازنامحرمان)کوتاه کنند و فروج خود را ازعمل حرام حفظ نمایند که این کاربرای پاکی آنان بهتراست؛ همانا الله به آنچه می کنند اگاه است " من دراینجا برادران جوان خود رانصیحت می کنم که درهرزمانیکه درمعرض مشاهده ی آنچهکه خداوند علیم حرام کرده است قرارگرفتند این آیه ی شریفه ازقرآن راقرائت کنند که تلاوت این آیه حلاوتی بهآنها ارزانی می دارد که شیرینی آن را درقلب وروح خود حس خواهند کرد . به طورقطع کسی که اخبارجدیدعلمی را در رسانه ها پیگیری می کند ملاحظه می نماید که سالهاست فریاد محققین برای دوری جستن ازشرابخواری وهمچنین اسراف درخوردن وآشامیدن ونیزضرورت توجه به بهداشت جسمی جهت مصونیت ازخطرویروس هابلنداست ؛ به طورحتم دانشمندان وپژوهشگران غربی پس از افزایش خوفناک جرائم مربوط به تجاوزبه عنف درجوامع هم اکنون دعوت می کنند به لزوم اینکه زنان ودختران جوان با پوشش ولباس سنگین و مناسب خود را بپوشانند . حال سؤال این است : آیا این همان مسأله ای نیست که دین اسلام چهارده قرن قبل ان را مطرح کرده است ؟! خداوند صاحب عزت درقرآن کریم می فرماید : " وهرکس غیرازدین اسلام دین دیگری راطلبکند (وبه آن رغبت نشاندهد) ازاو پذیرفته نخواهد شد وچنین کسیدرسرای آخرت از زیانکاران خواهد بود " سوره آل عمران آیه 85 --------------------- به قلم: عبد الدائم الكحيل www.kaheel7.com/fa منبع: Boys need to be taught separatelyfrom the age of five, says expert, Daily Mail, 23/1/2008
برچسب‌ها: دختر, پسر, مونث, مذكر,

نوشته شده در تاريخ جمعه 4 اسفند 1391 توسط ALI
خداوند وجودى بى نهایت است و همه‏ى کمال‏ها را دارا ست و آفریدن (ایجاد کردن) فیض است و خداوند فیاض است. کمال فیاضیت او اقتضا مى‏کند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است؛ یعنى هدف و چرایى آفرینش در فیاضیت اوست. از آن جاکه صفات ذاتى خداوند خارج از ذات او نیست مى‏توان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است. برای روشن شدن به موضوع توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد: ۱٫ خداوند متعال به مقتضاى این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزى نیست، هیچ محدودیتى و نقصى ندارد و همه‏ى کمال‏ها را داراست. ۲٫ از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «و عطاى پروردگارت منع نشده است». [۱] [1] خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیه‏ى خودش، هیچ محدودیتى ندارد، پس هر جا که عطا نمى‏کند، به دلیل محدودیت پذیرنده‏ى عطاست، نه عطا کننده،و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا مى‏شود. ۳٫ هر خیرى و کمالى ناشى از وجود است و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم. مثلاً علم، خیر و کمالاست و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، کمال و خیر است. پس معلوم مى‏شود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى عدم است. ۴٫ با توجه به مقدمه ی سوم مى‏توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق مى‏شود. پس لازمه‏ى فیاض بودن آفریدن است. به عبارت دیگر، اگر چیزى لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه بهخیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب مى‏شود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه مى‏گیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ مى‏دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است. ۵٫ صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخى و شیرینى صفت آن است. این سرخى و شیرینى ،خارج از ذات سیب است. سیب مى‏تواند به جاى این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقى بماند. بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامى عمیق است که مى‏توانید در علم کلام در بحثتوحید صفاتى مطالعه کنید. آنچه در این جا براى ما مهم است، این استکه فیاض بودن – که علت غایىآفرینش است – عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیمگفت: چون خداست. پس علت غایى در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که مى‏گویند: علت غایى و علت فاعلى در افعال خداوند، متحد است، [۲] [2] و شاید بتوان همین معنا را ازبرخى آیات قرآن، [۳] [3] و نیز: «الیهیرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده مى‏شود، [۴] [4] استفاده نمود. [۱] [5] اسراء، ۲۰٫ [۲] [6] ر.ک: طباطبائى، محمد حسین، المیزان، ج ۸، ص ۴۴؛ مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، ج ۱، ص ۱۵۴٫ [۳] [7] بقره، ۲۱۰؛ آل عمران، ۱۰۹؛ انفال، ۴۴؛ حج، ۷۶؛ فاطر، ۴؛ حدید، ۵٫ [۴] [8] هود، ۱۲۳

نوشته شده در تاريخ جمعه 4 اسفند 1391 توسط ALI
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد